#همراه_با_شهداء
#دوران_طلایی
یاری رساندن به همنوع :
مادر بهش گفت: #ابراهیم! سرما اذیتت نمیکنه؟
گفت: نه مادر، #هوا خیلی سرد نیست.
هوا خیلی #سرد بود، ولی نمیخواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود. گفتم مادر #کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم دعوام نمیکنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچهها توی #مدرسهمون با دمپایی میاد! امروز سرما خورده بود، دیدم کلاه برای اون #واجبتره.
شهید ابراهیم امیرعباسی
منبع: کتاب ساکنان ملک اعظم
#همراه_با_شهداء
#چادرهای_سرخ
#جهیزیه
🔻 قالی میبافت به چه قشنگی؛ ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمیکرد. هر چی از این راه در میآورد، یا برای دخترای فقیر #جهیزیه میخرید و یا برای بچهها قلم و دفتر. حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت؛ البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. ازش پرسیدیم: «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت: «وقتی پیش بچهها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش #فکر میکردم نکنه یکی از این بچهها نتونه برای عیدش #لباس نو بخره... دیگه نمیپوشمش!».
#شهیده_طیبه_واعظی
کتاب کفش های جامانده در ساحل
با ما همراه باشید کانال منهاج